سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/11/17
7:30 عصر

من و ممد آمریکایی و مهدی تپل

بدست بروبچ اصفهان در دسته

بله خاطره بر میگرده به دو سه ماه پیش که بنده با دو دستگاه انسان فربه قصد تشرف به مشهد داشتم

چشمتون روز های بعد رو نبینه یعنی خدا نصیب گرگ بیابون نکنه اول از همه تو هواپیما کمربند ایمنی سایز شکم نامبردگان نبوده و مجبور شدیم با نخ ببندیمشون ، بعد هم کمر بند من باز نشد که مجبور به اعمال زور شدیم خلاصه به مشهد رسیدیم و سقوط خوفناکی داشتیم و بعد هم راهی هتل هلال بی ستار شدیم اول از همه ممدآمریکایی و مهدی تپل شروع به غارت و چپاول محتویات یخچال فرموده و در یک چشم بر هم زدن محتویات یخچال را به هیچ تبدیل کردند ، آخه من میخوام بدونم آدمیزاد شکلات صبحونه را با نوشابه میخوره من موندم به خدا

بگذریم

ساعت 3 بامداد از خواب پاشدم دیدم نامبردگان در بستر تشریف ندارند با ترس لرز از فرار مغز ها به کوچه رهسپار شده تا اونا رو پیدا کنم گفتم حنما توی حرمند ولی هنوز چند قدمی نرفته بودم که دیدم یه جیگرکی فقط بازه اون موقع شب پیش خودم گفتم این دیگه چه آدم احمقیه آخه آدمیزاد این موقع جیگر میخواد چیکار ، برام سئوال شد ببینم اون آدمای احمق کی هستند دیدم به به ممد آمریکایی و مهدی دارن جیگرها رو میبلعند و هی هم روش نوشابه میخورن ، گفتم آخه خدااااااااااا این دیگه چه طرز انسان آفریدنه؟

یه روزهم اونا رفته بودن همبرگری هر کدوم 9 تا همبرگر خورده بودن تا دیگه صاحب دربه در اونجا تسلیم شده و از اونا خواهش کرده که دیگه برند خونشون حالا شما خودتون قضاوت کنین این زیارت بوده ما رفتیم؟

ادامه دارد